توسط نیهـــــان در عــــشـق
من یه تک درخت خسته ام
تو یه باغ بی نشونی
دست بی رحم زمستون
کرد پیرم تو جوونی
خشک و خسته
تکیده خالی از برگ و از جوونه
خالی از حس قشنگ
فصل سبز عاشقانه
نه کلاغی روی شاخه ام آشیانه ی میسازه
نه گلی نه برگ و باری
دل من غرق نیازه
می شکنه سکوت شب رو
صدای پای یه عابر
شب خستگی و سرما
شب وحشت و مسافر
یه تبر تو دست عاشق
می شکنه شاخه امو آسون
من میشم یه کوه آتیش
تو دل سرد بیابون
صبح فردا من آتیش
تل خاکستر سردم
دلخوشم به این که
یک شب دست عشقو رد نکردم
آخرین نظرات